آزمایش قند خون
امروز صبح حدود ساعت 5/8 توی آزمایشگاه بودم برای آزمایش قند خون. دیشب برای پدر جون کوکوی لوبیا سبز درست کردم خودم هم یه کمی ازش خوردم حدود ساعت 15/8 عصر بود تا امروز صبح هیچی نخوردم بجر آب شما هم که صبح گرسنت شده بود و شکم منو سفره کردی و نگذاشتی بخوابم. هرچی میگم مامان جون بخواب من نمی تونم چیزی بخورم مگه شما متوجه می شدی ضربه هاتو محکم تر می زدی جیگر مامان پدر جون دلش برای دوتائیمون سوخت، هم برای من هم شما، برای من که باید ضربه های شما رو تحمل می کردم برای شما هم که باید گرسنگی رو تحمل می کردید. خلاصه آزمایش ساعت 5/9 صبح تموم شد و من توی ماشین تونستم لقمه نون و پنیری رو که از خونه آورده بودم رو بخورم و شما کمی آروم ...